-
می رسد روزی ...
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1384 09:43
می رسد روزی که فریاد وفا را سر کنی می رسد روزی که احساس مرا باور کنی می رسد روزی که نادم باشی از رفتار خود خاطرات رفته ام را مو به مو از بر کنی می رسد روزی که تنها ماند از من یادگار نامه هایی را که با دریای اشکت تر کنی می رسد روزی که تنها در مسیر بی کسی بوته های وحشی گل را ز غم پرپر کنی می رسد روزی که صبرت سر شود در...
-
کاش بودی تا .....
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1384 18:52
کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه فردا نبود کاش بودی تا نگاه خسته بی خبر از موج و دریاها نبود کاش بودی تا دو دست عاشقم غافل از لمس گل مینا نبود کاش بودی تا زمستان دلم این چنین پر سوز پرسرما نبود کاش بودی تا فقط باور کنی بعدتو این زندگی زیبا نبود
-
عشق هرجا رو کند آنجا خوش است ...
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1384 19:27
عشق هرجا رو کند آنجا خوش است گر به دریا افکند دریا خوش است گر بسوزاند در آتش دلکش است ای خوشا آن دل که در این آتش است تا بینی عشق را آیینه وار آتشی از جان خاموشت برآر هر چه می خواهی به دنیا نگر دشمنی از خود نداری سخت تر عشق پیروزت کند بر خویشتن عشق آتش می زند در ما و من عشق را دریاب و خود را واگذار تا بیابی جان نو...
-
کاش هیچکس تنها نبود ...
شنبه 29 مردادماه سال 1384 20:32
کاش هیچکس تنها نبود کاش دیدنت رویا نبود گفته بودی می مانم ولی رفتی و گفتی که اینجا جا نبود من دعا کردم برای بازگشت دستهای تو ولی بالا نبود یک نفر آمد صدایم کرد و رفت با صدایش آشنایم کرد و رفت پشت پرچین شقایق که رسید ناگهان تنها رهایم کرد و رفت
-
عطر گل ها...
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1384 17:40
عطر گل ها سحر گاهان به باغ رفتم تا برایت دامنی گل سرخ ارمغان آرم آن قدر گل چیدم که دامنم تاب نیاورد و بندش بگسست و گل های سرخ همراه نسیم راه دریا در پیش گرفتند، همه رفتند و هیچ کدام باز نگشتند تو گویی لحظه ای آب و آتش به هم آمیختند اکنون دیگر گلی ندارم که ارمغانت کنم اما هنوز دامنم از بوی گل های سرخ عطر آگین است اگر...
-
تو میروی ...
یکشنبه 23 مردادماه سال 1384 17:32
تو میروی و من فقط نگاهت میکنم تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم بی تو، یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشای تو، همین یک لحظه باقی است و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم...
-
باران یادگار توست ....
یکشنبه 23 مردادماه سال 1384 17:10
* باران یادگار توست ... خاطره نمناکی نگاه من است باران اشک آسمان است ... همانروزی که بارید و مرا از وداع خبر داد ... از آینده های بی تو بودن ... از حسرت ! لیکن من آنقدر غرق در تو بودم که آسمان رااز یاد برده بودم ... نه تنها آسمان که تمامی دنیا را! باران ... دگر بار آمد و رفت ... و افسوس که اینبار تنها من بودم ودل ......
-
تا وقتی هستی ماه من....
پنجشنبه 20 مردادماه سال 1384 09:25
تا وقتی هستی ماه من, نگاه به ماه نمی کنم بزار همه نگاش کنن من اشتباه نمی کنم قسم به تار موی تو هرگز گناه نمی کنم پری دریایی بیاد اونم نگاه نمی کنم موج و گروگان می گیرم میارمش تو خونه فقط واسه یه حرف تو از نوع عاشقونه مهتابو می دزدم برات با نقشه شبونه اگه بدونم دل تو میشه واسم دیوونه با گل یخ تو آسمون واست حجله می سازم...
-
هیچکس نمی تواند ...
شنبه 15 مردادماه سال 1384 16:33
هیچکس نمی تواند به گذشته برگردد و آغاز دوباره ای بسازد اما همه می توانند از حالا شروع کنند و آینده شادی بسازند بهترینها در انتظار توست آغازی درست و آینده ای زیبا تا بی نهایت
-
همیشه بیاد داشته ...
شنبه 15 مردادماه سال 1384 16:29
همیشه بیاد داشته باش تا به فراموشی بسپاری آنچه را که اندوهگینت می سازد اما هرگز فراموش مکن به یاد داشته باشی آنچه را که شادمانت می سازد
-
به من تکیه کن ...
شنبه 15 مردادماه سال 1384 16:25
به من تکیه کن به من تکیه کن به من تکیه کن که خاصیت عشق را می شناسم به من تکیه کن مثل شبنم به برگ تو را بهتر از برگ می شناسم تو را روی گلبرگ می نویسم در آغاز در انتها می نویسم در آغاز دفترچه ی مشق هایم تو را گرچه من بود؛ ما ؛ می نویسم
-
از تو زندگیم ...
شنبه 15 مردادماه سال 1384 16:23
از تو زندگیم را شروع کردم در سایه ات رشد کردم وبا گرمایت پرورش یافتم بانگاهت مفهوم عشق را آموختم وباصدایت لب به سخن گشودم وزندگی را از تو آموختم مادر ای مهربانترین،تو مرا با عشق بیدریغت همواره سیراب از محبت کردی دوستت دارم ای فرشته تمام خوبیها
-
آدم وقتی ...
شنبه 15 مردادماه سال 1384 12:23
آدم وقتی می میرد همه چیز تمام می شود آدم وقتی متولد میشود همه چیز شرو میشود من بارها در زندگی ام متولد شده ام و بارها هم مرده ام من به پایان ها و شروع ها ایمان دارم عاشق شدن مثل تولد میماند من در تنهای هایم عاشق میشوم و شعر می گویم من در تنهایی هایم گاهی لبخند میزنم و گاهی هم گریه می کنم در تنهای من کسی نیست که رفتنش...
-
زندگی مال تو ....
شنبه 15 مردادماه سال 1384 12:12
زندگی مال تو ... مرگ مال من... راحتی مال تو... گرفتاری مال من... شادی مال تو... غم مال من ... همه چی مال تو ... ولی تو مال من.....
-
زندگی رفت و ...
شنبه 15 مردادماه سال 1384 11:18
زندگی رفت و مرا تنها گذاشت او چرا تنها مرا با این همه غمها گذاشت؟ در قمار زندگی کارم همه بازندگی است مرگ را نازم که تنها بودنم در زندگی است در قمار زندگانی عاقبت من باختم بس که تک خال محبت بر زمین انداختم عشق عین و شین و قافش بندگی است چون نباشد هر یکش شرمندگی است هردو سوی عشق چون واحد شوند هر سه حرفش پایه های زندگی...
-
از آتش پرسیدن ...
شنبه 15 مردادماه سال 1384 11:06
از آتش پرسیدن محبت چیست؟... گفت از من سوزان تر است .... از گل پرسیدن محبت چیست؟... گفت از من لطیف تر است ... از خود محبت پرسیدن محبت چیست؟... گفت نگاهی بیش نیست......
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مردادماه سال 1384 11:04
دستام بوی گل می داد و من رو به جرم چیدن گل محکوم کردن.... اما هیچ کس فکر نکرد شاید من یک گل کاشته باشم ......
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مردادماه سال 1384 11:04
ای کاش تمام شقایقهای جهان در دست من بود تا آن را فرش چین نگاه مهربان تو می کردم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مردادماه سال 1384 11:03
اونی که گفتم نرو گفت نمیشه دیروز دیگه رفت واسه همیشه وقتی می خواست بره من و صدا کرد واستاد و تو چشمای من نگاه کرد گفت می دونی خودت واسم عزیزی این اشکارم بهتره که نریزی تقدیر ما از اولم همین بود یکی تو آسمون یکی زمین بود شاید اگر دایم بودی کنارم یه روز می دیدم که دوست ندارم می خوام برم که تا ابد بمونم سخته برای هر...
-
گفتم خرابت می شوم ...
شنبه 15 مردادماه سال 1384 11:02
گفتم خرابت می شوم ... گفتی تو آبادی مگر گفتم ندادی دل به من... گفتی تو جان دادی مگر گفتم از کویت می روم ... گفتی تو آزادی مگر گفتم فراموشم نکن ... گفتی تو در یادی مگر گفتم خاموشم سالها... گفتی تو فریادی مگر
-
همیشه افرادی...
شنبه 15 مردادماه سال 1384 11:02
همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش به کسی که تو را آزرده دوباره اعتماد نکنی...